شماره ٤٢٥: مشنو که چراغ دل من روى تو نبود

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مشنو که چراغ دل من روى تو نبود
يا ميل من سوخته دل سوى تو نبود
مشنو که هر آنکس خبر از عالم جانست
آئينه جانش رخ دلجورى تو نبود
مشنو که سر زلف عروسان بهارى
آشفته آن سنبل گلبوى تو نبود
مشنو که دل خسته ديوانه ما را
شوريدگى از سلسله موى تو نبود
مشنو که گر آن طره زنگى وش هندوست
ترک فلکى بنده هندوى تو نبود
مشنو که چو در گوشه محراب کنم روى
چشمم همه در گوشه ابروى تو نبود
مشنو که گر از هر دو جهان روى بتابم
مقصود من از هر دو جهان روى تو نبود
مشنو که شبى تا سحر از آتش سودا
منزلگه من خاک سر کوى تو نبود
مشنو که پريشانى و بيمارى خواجو
از زلف کژ و غمزه جادوى تو نبود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید