شماره ٤٠٧: به آب گل رخ آن گلعذار مى شويند

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
به آب گل رخ آن گلعذار مى شويند
و يا به قطره شبنم بهار مى شويند
بکوى مغبچگان جامه هاى صوفى را
بجامهاى مى خوشگوار مى شويند
هنوز نازده منصور تخت بر سر دار
بخون ديده او پاى دار مى شويند
خوش آن صبوح که آتش رخان ساغر گير
بباده لعل لب آبدار مى شويند
بحلقه ئى که ز زلفت حديث مى رانند
دهان نخست به مشک تتار مى شويند
بپوش چهره که مشاطگان نقش نگار
ز شرم روى تو دست از نگار مى شويند
بسا که شرح نويسان روزنامه گل
ورق ز شرم تو در جويبار مى شويند
قتيل تيغ ترا خستگان ضربت شوق
بآب ديده گوهر نثار مى شويند
بشوى گرد ز خاطر که ديدگان هر دم
ز لوح چهره خواجو غبار مى شويند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید