شماره ٣٥٥: رنج ما برديم و گنج ارباب دولت برده اند

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
رنج ما برديم و گنج ارباب دولت برده اند
خار ما خورديم و ايشان گل بدست آورده اند
گر حرامى در رسد با ما چه خواهد کرد از آنکه
رخت ما پيش از نزول ما بمنزل برده اند
مى پرستان محبت را ز غم انديشه نيست
از براى آنکه آب زندگانى خورده اند
هر که در عشق پريرويان نيامد در شمار
عارفانش از حساب عاقلان نشمرده اند
با وجود آنکه بد گفتند و نيک انگاشتيم
ما نيازرديم و بدگويان ز ما آزرده اند
گلعذاران بين که کل پرده بر ما مى درند
ما برون افتاده ويشان همچنان در پرده اند
باد پيمايان که آگه نيستند از سوز عشق
زان نمى سوزند از آه گرم ما کافسرده اند
زنده دل قومى که پيش تيغ عشقت شمع وار
ز آتش دل سر فدا کردند و پاى افشرده اند
چون ببدنامى برآمد نام خواجو در جهان
نيک نام آنها که ترک نيک نامى کرده اند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید