شماره ٣٢٠: ز حال بى خبرانت خبر نمى باشد

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ز حال بى خبرانت خبر نمى باشد
بکوى خسته دلانت گذر نمى باشد
ز اشک و چهره مرا سيم و زر شود حاصل
وليک چشم تو بر سيم و زر نمى باشد
سرى بکلبه احزان ما فرود آور
گرت ز ناله ما دردسر نمى باشد
دو هفته هست که رفتى ولى بناميزد
مه دو هفته ازين خوبتر نمى باشد
نه ز آب و خاک مجسم که روح پاکى از آنکه
بدين لطافت و خوبى بشر نمى باشد
بشب رسيد مرا روز عمر بيتو وليک
شب فراق تو گوئى سحر نمى باشد
توام جگر مخور ارزانکه من خورم شايد
که قوت خسته دلان جز جگر نمى باشد
بحسن خويش ترا چون نظر بود چه عجب
گرت بجانب خواجو نظر نمى باشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید