شماره ٢٢٨: اى جان جهان جان وجهان برخى جانت

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى جان جهان جان وجهان برخى جانت
داريم تمناى کنارى ز ميانت
چون وصف دهان تو کنم زانکه در آفاق
من هيچ نديدم به لطافت چو دهانت
گو شرح تو اى آيت خوبى دگرى گوى
زان باب که من عاجزم از کنه بيانت
گرمدعى از نوک خدنگت سپر انداخت
من سينه سپر ساخته ام پيش سنانت
اى گلبن خندان بچنين حسن و لطافت
کى رونق بستان ببرد باد خزانت
هر لحظه ترا با دگران گفت و شنيدى
وز دور من خسته به حسرت نگرانت
گر خلق کنندم سپر تيرملامت
من باز نگيرم نظر از تير و کمانت
تا رخت تصوف بخرابات نيارى
در بتکده کى راه دهد پير مغانت
بايد که نشان در ميخانه بپرسى
ورنى ز جهان محو شود نام و نشانت
خواجو نکشد ميل دلت سوى صنوبر
گر دست دهد صحبت آن سرو روانت
زينسان که توئى غرقه درياى مودت
گر خاک شوى باد نيارد بکرانت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید