شماره ٢١١: هيچ دل نيست که ميلش بدلارائى نيست

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هيچ دل نيست که ميلش بدلارائى نيست
ضايع آن ديده که برطلعت زيبائى نيست
اگر از دوست تمناى تو چيز دگرست
اهل دل را بجز از دوست تمنائى نيست
اى تماشاگه جان عارض شهرآرايت
بجز از روى تو در شهر تماشائى نيست
ظاهر آنست که برصفحه منشور جمال
مثل ابروى دلاراى تو طغرائى نيست
در هواى گل رخسار تو شب تا سحرم
بجز از بلبل شوريده هم آوائى نيست
هر سرى لايق سوداى تو نبود ليکن
از تو در هيچ سرى نيست که سودائى نيست
جاى آن هست که بنوازى و دستم گيرى
که بجز سايه لطف تو مرا جائى نيست
نه که چون لعل شکر بار تو نبود شکرى
که به هنگام سخن چون تو شکر خائى نيست
خواجو از عشق تو تا منصب لالائى يافت
همچو الفاظ خوشش لؤلؤ لالائى نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید