شماره ٢٠٩: گرچه کارى چو عشقبازى نيست

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گرچه کارى چو عشقبازى نيست
بگذر از وى که جاى بازى نيست
بحقيقت بدان که قصه عشق
پيش صاحبدلان مجازى نيست
چون نواهاى دلکش عشاق
هيچ دستان بدلنوازى نيست
ملک محمودى از کجا يابى
اگرت سيرت ايازى نيست
توسن طبع را عنان درکش
که روانى به تيز تازى نيست
شمع را زان زبان برند که او
عادتش جز زبان درازى نيست
باده صاف کو که صوفى را
جامه بى جام مى نمازى نيست
دل دستانسراى مستانرا
پرده سوزى به پرده سازى نيست
خيز خواجو که نزد مشاقان
مهر ورزى به مهره بازى نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید