شماره ٢٠٨: شمع ما شمعيست کو منظور هر پروانه نيست

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
شمع ما شمعيست کو منظور هر پروانه نيست
گنج ما گنجيست کو در کنج هر ويرانه نيست
هر کرا سوداى ليلى نيست مجنون آنکسست
ورنه مجنون را چو نيکو بنگرى ديوانه نيست
چشم صورت بين نبيند روى معنى را بخواب
زانکه در هر کان درو در هر صدف دردانه نيست
حاجيانرا کعبه بتخانه ست و ايشان بت پرست
ور بينى در حقيقت کعبه جز بتخانه نيست
مرغ وحشى گر ببوى دانه در دام اوفتد
تا چه مرغم زانکه دامى در رهم جز دانه نيست
هر کرا بينى در اينجا مسکن و کاشانه است
جاى ما جائيست کانجا مسکن و کاشانه نيست
گر سر شه مات دارى پيش اسبش رخ بنه
کانگه پيش شه دم از فرزين زند فرزانه نيست
گفتمش پرواى درويشان نمى باشد ترا
گفت ازين بگذر که اينها هيچ درويشانه نيست
گر چه باشد در ره جانانه جسم و جان حجاب
جان خواجو جز حريم حضرت جانانه نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید