شماره ١٨٠: ايکه از دفتر حسنت مه تابان بابيست

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ايکه از دفتر حسنت مه تابان بابيست
آتش روى تو در عين لطافت آبيست
نيست در دور خطت دور تسلسل باطل
که خط سبز تو از دور تسلسل بابيست
تا شد ابروى کژت فتنه هر گوشه نشين
اى بسا فتنه که در گوشه هر محرابيست
زلف هندوى توام دوش بخواب آمده بود
بس پريشانم ازين رانک پريشان خوابيست
پرتو روى چو ماه تودر آن زلف سياه
راستى را چه شب تيره و خوش مهتابيست
آنک گويد که عناب نشاند خون را
بى تو هر قطره ئى از خون دلم عنابيست
آفتابيست که از اوج شرف مى تابد
يا بت ماست که در هر خم زلفش تابيست
من ازين در نروم زانکه بهر باب که هست
پيش خواجو درش از روضه رضوان بابيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید