رخت خورشيد را يات جمالست
خطت تفسير آيات کمالست
هلال ارزانکه هر مه بدر گردد
چرا پيوسته ابرويت هلالست
خيالت بسکه مى آيد بچشمم
اگر خوابم بچشم آيد خيالست
چو داند حال او کز تشنگى مرد
کسى کو برلب آب زلالست
بگو اى باغبان با باد شبگير
که بلبل در قفس بى پر و بالست
نسيم نافه يا بوى عبيرست
شميم روضه يا باد شمالست
مقيم ار بنگرى در عالم جان
ميان ليلى و مجنون وصالست
اگر در عالم صورت فراقست
بمعنى با تو ما را اتصالست
چرا وصل تو برخواجو حرامست
نه آخر خون مسکينان حلالست