شماره ١١٢: جانم از باده لعل تو خراب افتادست

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
جانم از باده لعل تو خراب افتادست
دلم از آتش هجر تو کباب افتادست
گر چه خواب آيدت اى فتنه مستان در چشم
هر که از چشم و رخت بى خور و خواب افتادست
باز مرغ دل من در گره زلف کژت
همچو کبکيست که در چنگ عقاب افتادست
اى که بالاى بلند تو بلاى دل ماست
دلم از چشم تو در عين عذاب افتادست
دست گيريد که در لجه درياى سرشک
تن من همچو خسى بر سر آب افتادست
خبر من بسر کوى خرابات بريد
که خرابى من از باده ناب افتادست
تا چه مرغم که مرا هر که ببيند گويد
بنگر اين پشه که در جام شراب افتادست
خرم آن صيد که در قيد تو گشتست اسير
حبذا دعد که در چنگ رباب افتادست
اى حريفان بشتابيد که مسکين خواجو
برسرکوى خرابات خراب افتادست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید