شماره ٨٥: رنج از کسى بريم که دردش دواى ماست

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
رنج از کسى بريم که دردش دواى ماست
زخم از کسى خوريم که رنجش شفاى ماست
جائى سراى تست که جاى سراى نيست
وانگه در سراى تو خلوتسراى ماست
گر ما خطا کنيم عطاى تو بيحدست
نوميدى از عطاى تو حد خطاى ماست
روزى گداى کوى خودم خوان که بنده را
اين سلطنت بسست که گوئى گداى ماست
حاجت بخونبها نبود چون تو مى کشى
مقتول خنجر تو شدن خونبهاى ماست
ما را بدست خويش بکش کان نوازشست
دشنام اگر ز لفظ تو باشد دعاى ماست
گر مى کشى رهينم وگر مى کشى رهى
هر ناسزا که آن ز تو آيد سزاى ماست
زهر ار چنانکه دوست دهد نوش دارو است
درد ار چنانک يار فرستد دواى ماست
گفتم که ره برد به سرا پرده تو گفت
خواجو که محرم حرم کبرياى ماست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید