شماره ٨٣: مائيم آن گداى که سلطان گداى ماست

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مائيم آن گداى که سلطان گداى ماست
ما زير دست مهر و فلک زير پاى ماست
تا بر در سراى شما سر نهاده ايم
اقبال بنده در دولتسراى ماست
بودى بسيط خاک پر از هاى و هوى ما
و کنون جهان ز گريه پر از هاى هاست ماست
زين سان که در قفاى تو از غم بسوختيم
گوئى که دود سوخته ئى در قفاى ماست
تا کى زنيد تيغ جفا بر شکستگان
سهلست اگر بقاى شما در فناى ماست
گر برکشى وگر بکشى راى راى تست
هر چيز کان نه راى تو باشد نه راى ماست
آن کاشناى تست غريبست در جهان
وان کو غريب گشت ز خويش آشناى ماست
ما را اگر تو مشترييى اين سعادتيست
بنماى رخ که ديدن رويت بهاى ماست
خواجو که خاک پاى گدايان کوى تست
شاهى کند گرش تو بگوئى گداى ماست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید