شماره ٤٣: هر که در عهد ازل مست شد از جام شراب

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هر که در عهد ازل مست شد از جام شراب
سر ببالين ابد باز نهد مست وخراب
بيدلان را رخ زيبا ننمائى به چه وجه
عاشقانرا ز در خويش برانى ز چه باب
مى پرستان همه مخمور و عقيقت همه مى
عالمى مرده ز بى آبى و عالم همه آب
سر کوى خط و قدت چمن و سنبل و سرو
سمن و عارض و لعلت شکر و جام شراب
دل ما بى لب لعل تو ندارد ذوقى
همه دانند که باشد ز نمک ذوق کباب
هر که درآتش سوداى تو امروز بسوخت
ظاهر آنست که فردا بود ايمن ز عذاب
گر چه نقش تو خياليست که نتوان ديدن
همه شب چشم توام مست نمايند بخواب
ترشود دم به دمم خرقه ز خون دل ريش
زانک رسمست که برجامه فشانند گلاب
پير گشتى بجوانى و همانى خواجو
دو سه روزى دگر ايام بقا را درياب



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید