شماره ٢٨: آنکه بر هر طرفى منتظرانند او را

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
آنکه بر هر طرفى منتظرانند او را
ننگرد هيچ که خلقى نگرانند او را
سرو را بر سر سرچشمه اگر جاى بود
جاى آن هست که بر چشم نشانند او را
حيف باشد که چنان روى ببيند هرکس
زانک کوته نظران قدر ندانند او را
هست مقصود دلم زان لب شيرين شکرى
بود آيا که بمقصود رسانند او را
راز عشاق چو از اشک نماند پنهان
فرض عينست که از ديده برانند او را
هر که جان در قدمش بازد و قدرى داند
اهل دل عاشق جانباز نخوانند او را
خواجو ار تشنه بميرد بجز از مردم چشم
آبى اين طايفه برلب نچکانند او را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید