شماره ١٨٠
غزلستان ::
عرفی شیرازی ::
مثنوی
امشب که بسر شراب دارى
مشکن دل ما که تاب دارى
تقصير نکرده در هلاکم
با غمزه چرا عتاب دارى
آشوب قيامتش غباريست
اين فتنه که در رکاب دارى
در دعوى فتنه گاه مستى
صد عربده با شراب دارى
گرلذت ناوک تو اين است
وز خون ملک ثواب دارى
دارى بدلم نگاه گرمى
گويا هوس کباب دارى
در سينه گرم هرکه بينم
آتشکده خراب دارى
عرفى دل خود بباد دادى
گر غم طلبد جواب دارى
نظرات نوشته شده