شماره ١٧٥

غزلستان :: عرفی شیرازی :: مثنوی

افزودن به مورد علاقه ها
با گله دوستان هست حلاوت بسى
گر زکسى نشنوى خود گله کن کسى
برسر رنجور من اينهمه غم سرمده
کس نبرد دوزخى برسر مشت خسى
آنچه بود در جهان مايه فخر خسان
يا زر و سيمى بود يا قصب و اطلسى
من کيم از رهروان راه روان کيستند
واپسى از قافله قافله واپسى
گفتى از ابناء دهر عرفى خوش لهجه کيست
بى هنرى جاهلى بى اثرى ناکسى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید