شماره ١٦٦

غزلستان :: عرفی شیرازی :: مثنوی

افزودن به مورد علاقه ها
بکشتن من عاجز شتاب يعنى چه
بقتل صيد اسير اضطراب يعنى چه
دمى که چهره فروزد زمى شود روشن
که بر دميدن آتش زآب يعنى چه
به تيغ غمزه اش ايدل نگاه حسرت چند
بگو که چيست مرادت حجاب يعنى چه
دمى که بسته فتراک او شوم دانند
که بوسهاى منش بر رکاب يعنى چه
ز ذوق وصل و غم هجر يافتم عرفى
که چيست عيش بهشت و عذاب يعنى چه



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید