شماره ١٥٦

غزلستان :: عرفی شیرازی :: مثنوی

افزودن به مورد علاقه ها
نام حسنت چون برم بر آسمان آيد گران
گر بگل بادى وزد بر باغبان آيد گران
شهسوار حسن را سرمست بايد بود ليک
نى چنان مستى که در دستش عنان آيد گران
دست بر دل مانده از درد خردمندى کسى
آنکه بر دست و دلش رطل گران آيد گران
بى گناهى بين گه آن بدخو بقصد کشتنم
چون بره بندد خدنگى برکمان آيد گران
گر متاع وصل شيرين را بدان نتوان خريد
بر دل پرويز گنج شايگان آيد گران
ترک دلجوئى کند چون منفعل گردم ز لطف
بر کريمان شرم روى ميهمان آيد گران
در غمى زد غوطه عرفى کام غم لذت سرشت
بردل ياران سبک بر دشمنان آيد گران



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید