شماره ١٤٨

غزلستان :: عرفی شیرازی :: مثنوی

افزودن به مورد علاقه ها
زخونم روى ميدان تازه گردان
تمناى شهيدان تازه گردان
زدل يک لخت دارم نيم خورده
جگر بريان کن و خوان تازه گردان
بعالم وقتى آسان مردنى بود
ببالينم بيا آن تازه گردان
اگر طوفان نوحى خواهى از خون
کهن ريشم بمژگان تازه گردان
برقص اى نيم بسمل صيد دردل
شکستنهاى مژگان تازه گردان
زچاک جامه گر دل مى کشايد
شکر خند گريبان تازه گردان
دلا در خون سرشتى خاکم اکنون
کهن ديوار ايمان تازه گردان
ز ميدان رو متاب از شير مردى
مرو نام شهيدان تازه گردان
کومى شوقى که دل مست جنون آيد برون
هر نگاه از ديده با صد موج خون آيد برون
ناله تا نزديک لب صد جا شود پامال او
جان بيمار از درون سينه چون آيد برون
چون رود فرهاد با آن جذبه شايد گر شبى
صورت شيرين زقيد بيستون آيد برون



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید