بيا اى درد کز راحت رميدن آرزو دارم
بغم پيوستن از شادى بريدن آرزو دارم
بيا اى عشق و رسواى جهانم کن که يکچندى
نصيحتهاى بيدردان شنيدن آرزو دارم
بيا اى بخت و تقريبى برانگيز از پى قتلم
که جانرا بسمل آن غمزه ديدن آرزو دارم
بيا اى عمر ترک بيوفائى کن که در محشر
ز زخم غمزه اش درخون طپيدن آرزو دارم
بيا اى و برگ يارى کن که بى او ناتوانستم
بخون غلطيدم اکنون آرميدن آرزو دارم
زمن پوشيده عرفى آه خود را آه اگر داند
که من هم زهر بدنامى چشيدن آرزو دارم