شماره ٧٧

غزلستان :: عرفی شیرازی :: مثنوی

افزودن به مورد علاقه ها
کسى بديده ناقوس خوار مى آيد
که پاسخ سخنش ناگوار مى آيد
زمانه اهل دلى نيستش نميدانم
که بوى دل زکدامين ديار مى آيد
دلى بروشنى آفتاب خنده زند
که از زيارت شبهاى تار مى آيد
هزار جان گرامى بنرخ جو نخرند
بعالمى که درو دل بکار مى آيد
گر از لياقت خود شيخ آگهى يابد
ز صدر صومعه تا پايدار مى آيد
گذشت مدت همخانگى جان عرفى
زغير خانه تهى کن که يار مى آيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید