شماره ٦٦

غزلستان :: عرفی شیرازی :: مثنوی

افزودن به مورد علاقه ها
زبهر داغ که مستان علاج مى طلبند
که جام مى شکنند و زجاج مى طلبند
فروغ مشعله شمع راه تيره دلان
چراغ در دل شبهاى واج مى طلبند
شکوه تاج شکستند و تخت مرگ زدند
زهم هنوز نهان تخت و تاج مى طلبند
مباد لذت بيمارى دل آنان را
که اعتدال زبهر مزاج مى طلبند
فغان زجلوه آن هست کاهل دين بدعا
زبهر طاعت ايزد رواج مى طلبند
گذر بکوچه همت مبادشان عرفى
که کام دل ز در احتياج مى طلبند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید