شماره ٥٩

غزلستان :: عرفی شیرازی :: مثنوی

افزودن به مورد علاقه ها
هر کس که در بهار بصحرا برون رود
عيش آنگهى کند که بذوق جنون رود
عارف بخار وگل چو بينيد بروى دوست
روزى درى گشايد و بيخود درون رود
هربامجوى بر اثر عشق روکه گل
رويش بمطلب است ولى واژگون رود
سرچشمه تراوش دشنام همت است
هر ماجرا که بر سر دنياى دون رود
دريافتم زبوى تو عرفى که بهرگام
صدره دمى بخانه عرفى زبون رود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید