رؤياى جوانى

غزلستان :: شهریار :: غزلیات
مشاهده برنامه «غزلیات شهریار» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
کاش پيوسته گل و سبزه و صحرا باشد
گلرخان را سر گلگشت و تماشا باشد
زلف دوشيزه گل باشد و غماز نسيم
بلبل شيفته، شوريده و شيدا باشد
سر به صحرا نهد آشفته تر از باد بهار
هر که با آن سر زلفش سر سودا باشد
رستخيز چمن و شاهد و ساقى مخمور
چنگ و نى باشد و مى باشد و مينا باشد
يار قند غزلش بر لب و آب آينه گون
طوطى جانم از آن پسته شکرخا باشد
لاله افروخته بر سينه مواج چمن
چون چراغ کرجى ها که به دريا باشد
اين شکرخواب جوانى است که چون باد گذشت
واى از اين عمر که افسانه و رؤيا باشد
گوهر از جنت عقبا طلب اى دل ورنه
خزفست آنچه که در چنته دنيا باشد
شهرياراز رخ احباب نظر باز مگير
که دگر قسمت ديدار نه پيدا باشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید