چشم مست

غزلستان :: شهریار :: غزلیات
مشاهده برنامه «غزلیات شهریار» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
برداشت پرده شمعم و پروانه پرگرفت
بازار شوق پردگيان باز درگرفت
شمع طرب شکفت در آغوش اشک و آه
ابرى به هم برآمد و ماهى به برگرفت
زين خوشترت کجا خبرى در زند که دوست
سر بى خبر به ما زد و از ما خبر گرفت
بار غمى که شانه تهى کرد از او فلک
اين زلف و شانه خواهدم از دوش برگرفت
يک تار موى او به دو عالم نميدهند
با عشقش اين معامله گفتيم و سرگرفت
چشمک زند ستاره صفت با نسيم صبح
شمع دلى که دامن آه سحر گرفت
چون شعر خواجه تازه و تر بود، شهريار
شعر توهم که درس خود از چشم تر گرفت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید