هجران کشيده ام

غزلستان :: شهریار :: غزلیات
مشاهده برنامه «غزلیات شهریار» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
دامن مکش به ناز که هجران کشيده ام
نازم بکش که ناز رقيبان کشيده ام
شايد چو يوسفم بنوازد عزيز مصر
پاداش ذلتى که به زندان کشيده ام
از سيل اشک شوق دو چشمم معاف دار
کز اين دو چشمه آب فراوان کشيده ام
جانا سرى به دوشم و دستى به دل گذار
آخر غمت به دوش دل و جان کشيده ام
تنها نه حسرتم غم هجران يار بود
از روزگار سفله دو چندان کشيده ام
بس در خيال هديه فرستاده ام به تو
بى خوان و خانه حسرت مهمان کشيده ام
دور از تو ماه من همه غم ها به يکطرف
وين يکطرف که منت دونان کشيده ام
از سرکشى طبع بلند است شهريار
پاى قناعتى که به دامان کشيده ام



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید