زيان شهرت

غزلستان :: شهریار :: غزلیات
مشاهده برنامه «غزلیات شهریار» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
به مرگ چاره نجستم که در جهان مانم
به عشق زنده شدم تا که جاودان مانم
چو مردم از تن و جان وارهاندم از زندان
به عشق زنده شوم جاودان به جان مانم
به مرگ زنده شدن هم حکايتى است عجيب
اگر غلط نکنم خود به جاودان مانم
در آشيانه طوبا نماندم از سرناز
نه خاکيم که به زندان خاک دان مانم
ز جويبار محبت چشيدم آب حيات
که چون هميشه بهار ايمن از خزان مانم
چه سال ها که خزيدم به کنج تنهايى
که گنج باشم و بى نام و بى نشان مانم
دريچه هاى شبستان به مهر و مه بستم
بدان اميد که از چشم بد نهان مانم
به امن خلوت من تاخت شهرت و نگذاشت
که از رفيق زيانکار در امان مانم
به شمع صبحدم شهريار و قرآنش
کزين ترانه به مرغان صبح خوان مانم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید