ساز صبا

غزلستان :: شهریار :: غزلیات
مشاهده برنامه «غزلیات شهریار» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
بزن که سوز دل من به ساز ميگوئى
ز ساز دل چه شنيدى که باز ميگوئى
مگر چو باد وزيدى به زلف يار که باز
به گوش دل سخنى دلنواز ميگوئى
مگر حکايت پروانه ميکنى با شمع
که شرح قصه به سوز و گداز ميگوئى
به ياد تيشه فرهاد و موکب شيرين
گهى ز شور و گه از شاهناز ميگوئى
کنون که راز دل ما ز پرده بيرون شد
بزن که در دل اين پرده راز ميگوئى
به پاى چشمه طبع من اين بلند سرود
به سرفرازى آن سروناز ميگوئى
به سر رسيد شب و داستان به سر نرسيد
مگر فسانه زلف دراز ميگوئى
بسوى عرش الهى گشوده ام پر و بال
بزن که قصه راز و نياز ميگوئى
نواى ساز تو خواند ترانه توحيد
حقيقتى به زبان مجاز ميگوئى
ترانه غزل شهريار و ساز صباست
بزن که سوز دل من به ساز ميگوئى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید