طغراى امان

غزلستان :: شهریار :: غزلیات
مشاهده برنامه «غزلیات شهریار» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
آمد آن شاهد دل برده و جان بازآورد
جانم از نو به تن آن جان جهان بازآورد
اشک غم پاک کن اى ديده که در جوى شباب
آب رفته است که آن سرو روان بازآورد
نوجوانى که غم دورى او پيرم کرد
باز پيرانه سرم بخت جوان بازآورد
گل به تاراج خزان رفت و بهارش از نو
تاج سر کرد و عليرغم خزان بازآورد
پرئى را که به صد آينه افسون نشدى
دل ديوانه به فرياد و فغان بازآورد
دست عهدى که زدش بر در دل قفل وفا
درج عفت به همان مهر و نشان بازآورد
تير صياد خطا رفت و ز ديوان قضا
پيک راز آمد و طغراى امان بازآورد
شهريارا ز خراسان به رى آوردش باز
آن خدائى که هم او از همدان بازآورد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید