خدا حافظ

غزلستان :: شهریار :: غزلیات
مشاهده برنامه «غزلیات شهریار» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
به توديع توجان ميخواهد از تن شد جدا حافظ
به جان کندن وداعت مى کنم حافظ خداحافظ
ثنا خوان توام تا زنده ام اما يقين دارم
که حق چون تو استادى نخواهد شد ادا حافظ
من از اول که با خوناب اشک دل وضو کردم
نماز عشق را هم با تو کردم اقتدا حافظ
تو صاحب خرمنى و من گدايى خوشه چين اما
به انعام تو شايستن نه حد هر گدا حافظ
بروى سنگ قبر تو نهادم سينه اى سنگين
دو دل با هم سخن گفتند بى صوت و صدا حافظ
در اينجا جامه شوقى قبا کردن نه درويشى است
تهى کن خرقه ام از تن که جان بايد فدا حافظ
تو عشق پاکى و پيوند حسن جاودان دارى
نه حسنت انتها دارد نه عشقت ابتدا حافظ
مگر دل ميکنم از تو به ياد مهمان به راه انداز
که با حسرت وداعت مى کنم حافظ خداحافظ



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید