جلوه جلال

غزلستان :: شهریار :: غزلیات
مشاهده برنامه «غزلیات شهریار» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
شبست و چشم من و شمع اشکبارانند
مگر به ماتم پروانه سوگوارانند
چه مى کند بدو چشم شب فراق تو ماه
که اين ستاره شماران ستاره بارانند
مرا ز سبز خط و چشم مستش آيد ياد
در اين بهار که بر سبزه ميگسارانند
به رنگ لعل تو اى گل پياله هاى شراب
چو لاله بر لب نوشين جويبارانند
بغير من که بهارم به باغ عارض تست
جهانيان همه سرگرم نوبهارانند
بيا که لاله رخان لاله ها به دامنها
چو گل شکفته به دامان کوهسارانند
نواى مرغ حزينى چو من چه خواهد بود
که بلبلان تو در هر چمن هزارانند
پياده را چه به چوگان عشق و گوى مراد
که مات عرصه حسن تو شهسوارنند
تو چون نسيم گذرکن به عاشقان و ببين
که همچو برگ خزانت چه جان نثارانند
به کشت سوختگان آبى اى سحاب کرم
که تشنگان همه در انتظار بارانند
مرا به وعده دوزخ مساز از او نوميد
که کافران به نعيمش اميدوارانند
جمال رحمت او جلوه مى دهم به گناه
که جلوه گاه جلالش گناهکارانند
تو بندگى بگزين شهريار بر در دوست
که بندگان در دوست شهريارانههند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید