بازار شوق

غزلستان :: شهریار :: غزلیات
مشاهده برنامه «غزلیات شهریار» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
ياد آن که جز به روى منش ديده وانبود
وان سست عهد جز سرى از ماسوا نبود
امروز در ميانه کدورت نهاده پاى
آن روز در ميان من و دوست جانبود
کس دل نمى دهد به حبيبى که بى وفاست
اول حبيب من به خدا بى وفا نبود
دل با اميد وصل به جان خواست درد عشق
آن روز درد عشق چنين بى دوا نبود
تا آشناى ما سر بيگانگان نداشت
غم با دل رميده ما آشنا نبود
از من گذشت و من هم از او بگذرم ولى
با چون منى بغير محبت روا نبود
گر ناى دل نبود و دم آه سرد ما
بازار شوق و گرمى شور و نوا نبود
سوزى نداشت شعر دل انگيز شهريار
گر همره ترانه ساز صبا نبود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید