وداع جوانى

غزلستان :: شهریار :: غزلیات
مشاهده برنامه «غزلیات شهریار» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
جوانى حسرتا با من وداع جاودانى کرد
وداع جاودانى حسرتا با من جوانى کرد
بهار زندگانى طى شد و کرد آفت ايام
به من کارى که با سرو و سمن باد خزانى کرد
قضاى آسمانى بود مشتاقى و مهجورى
چه تدبيرى توانم با قضاى آسمانى کرد
شراب ارغوانى چاره رخسار زردم نيست
بنازم سيلى گردون که چهرم ارغوانى کرد
هنوز از آبشار ديده دامان رشک دريا بود
که ما را سينه آتشفشان آتشفشانى کرد
چه بود ار باز مى گشتى به روز من توانائى
که خود ديدى چها با روزگارم ناتوانى کرد
جوانى کردن اى دل شيوه جانانه بود اما
جوانى هم پى جانان شد و با ما جوانى کرد
جوانى خود مرا تنها اميد زندگانى بود
دگر من با چه اميدى توانم زندگانى کرد
جوانان در بهار عمر ياد از شهريار آريد
که عمرى در گلستان جوانى نغمه خوانى کرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید