انتظار

غزلستان :: شهریار :: غزلیات
مشاهده برنامه «غزلیات شهریار» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
باز امشب اى ستاره تابان نيامدى
باز اى سپيده شب هجران نيامدى
شمعم شکفته بود که خندد به روى تو
افسوس اى شکوفه خندان نيامدى
زندانى تو بودم و مهتاب من چرا
باز امشب از دريچه زندان نيامدى
با ما سر چه داشتى اى تيره شب که باز
چون سرگذشت عشق به پايان نيامدى
شعر من از زبان تو خوش صيد دل کند
افسوس اى غزال غزل خوان نيامدى
گفتم به خوان عشق شدم ميزبان ماه
نامهربان من تو که مهمان نيامدى
خوان شکر به خون جگر دست مى دهد
مهمان من چرا به سر خوان نيامدى
نشناختى فغان دل رهگذر که دوش
اى ماه قصر بر لب ايوان نيامدى
گيتى متاع چون منش آيد گران به دست
اما تو هم به دست من ارزان نيامدى
صبرم نديده اى که چه زورق شکسته ايست
اى تخته ام سپرده به طوفان نيامدى
در طبع شهريار خزان شد بهار عشق
زيرا تو خرمن گل و ريحان نيامدى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید