روزه شکن

غزلستان :: شهریار :: غزلیات
مشاهده برنامه «غزلیات شهریار» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
تا دهن بسته ام از نوش لبان ميبرم آزار
من اگر روزه بگيرم رطب آيد سر بازار
تا بهار است درى از قفس من نگشايد
وقتى اين در بگشايد که گلى نيست به گلزار
هرگز اين دور گل و لاله نمى خواستم از بخت
که حريفان همه زار از من و من از همه بيزار
هر دم از سينه اين خاک دلى زار بنالد
که گلى بودم و بازيچه گلچين دل آزار
گل بجوشيد و گلابش همه خيس عرق شرم
که به يک خنده طفلانه چه بود آنهمه آزار
چشم نرگس نگرانست ولى داغ شقايق
چشم خونين شفق بيند و ابر مه آزار
ابر از آن بر سر گلهاى چمن زار بگريد
که خزان بيند و آشفتن گلهاى چمن زار
شهريارست و همين شيوه شيدايى بلبل
بگذاريد بگريد بهواى گل خود زار



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید