غزل شماره ۳۰۳

غزلستان :: سعدی شیرازی :: غزلیات
مشاهده برنامه «سعدی نامه» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
پروانه نمی شکیبد از دور
ور قصد کند بسوزدش نور
هر کس به تعلقی گرفتار
صاحب نظران به عشق منظور
آن روز که روز حشر باشد
دیوان حساب و عرض منشور
ما زنده به ذکر دوست باشیم
دیگر حیوان به نفخه صور
یا رب که تو در بهشت باشی
تا کس نکند نگاه در حور
ما مست شراب ناب عشقیم
نه تشنه سلسبیل و کافور
بیمست شراره آه مشتاق
کآتش بزند حجاب مستور
من دانم و دردمند بیدار
آهنگ شب دراز دیجور
آخر ز هلاک ما چه خیزد
سیمرغ چه می کند به عصفور
نزدیک نمی شوی به صورت
وز دیده دل نمی شوی دور
از پیش تو راه رفتنم نیست
گردن به کمند به که مهجور
سعدی چو مرادت انگبینست
واجب بود احتمال زنبور

آتشآهنگبهشتحجابدوستدیدهسعدیسیمرغشرابصاحبعشقمستگردن


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید