غزل شماره ۳۱۵۷

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
آنكه چون ابر خواند كف ترا
كرد بیداد بر خردمندی
او همی‌گرید و همی‌بخشد
تو همی‌بخشی و همی‌خندی
همچو یوسف گناه تو خوبیست
جرم تو دانش است و خرسندی
او چو سركه‌ست و می‌كند ترشی
دوست قندست و می‌كند قندی
چشم مریخ دارد آن دشمن
تو چو مه دست زهره می‌بندی
ای دل اندر اصول وصل گریز
كه بسی در فراق جان كندی
قطره‌ی باز رو سوی دریا
بنگر تا به پیش او چندی
قوت یاقوت گیر از خورشید
تا در اخلاق او به پیوندی

خورشیددانشدوستزهرهطرهفراقوصلچشمیاقوت


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید