غزل شماره ۳۱۱۴

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
عشق تو خواند مرا كز من چه می‌گذری
نیكو نگر كه منم آن را كه می‌نگری
من نزل و منزل تو من برده‌ام دل تو
كه جان ز من ببری والله كه جان نبری
این شمع و خانه منم این دام و دانه منم
زین دام بی‌خبری چون دانه می‌شمری
دوری ز میوه ما چون برگ می‌طلبی
دوری ز شیوه ما زیرا كه شیوه گری
اندر قیامت ما هر لحظه حشر نوست
زین حشر بی‌خبرند این مردم حشری
ارواح بر فلك‌اند پران به قول نبی
ارواح امتنانی طائر خضری
ز آن طالب فلكند كز جوهر ملكند
انظر الی ملك فی صورت البشری
این روح گرد بدن چون چرخ گرد زمین
فالجسم جامده و الروح فی السفری
زین برج‌ها بگذر چون همپر ملكی
و اطلع علی افق كالشمس و القمری

جامزمینشمععشقفالمنزل


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید