غزل شماره ۳۰۲۸

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
ای صنم گلزاری چند مرا آزاری
من چو كمین فلاحم تو دهیم سالاری
چند مرا بفریبی هر چه كنی می‌زیبی
چند به دل آموزی مغلطه و طراری
آن كه از آن طراری باز بر او برشكنی
افتد و سودش نكند در دغلی هشیاری
ساده دلی ساز مرا سوی عدم تاز مرا
تار هم از لطف فنا زین فرح و زین زاری
هر كی بگرید به یقین دیده بود گنج دفین
هر كی بخندد بود او در حجب ستاری
من كه ز دور آمده‌ام با شر و شور آمده‌ام
بازبنگشاده‌ام این دان خبر سرباری
بار كه بگشاده شود از پی سرمایه بود
مایه نداری تو ولی خایه خود می‌خاری
بس كن و بسیار مگو روی بدو آر بدو
مشتری گفت تو او سیر نه از بسیاری

دیدهصنملطفهشیارگلزاریقین


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید