غزل شماره ۲۶۶۲

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
دلا رو رو همان خون شو كه بودی
بدان صحرا و هامون شو كه بودی
در این خاكستر هستی چو غلطی
در آتشدان و كانون شو كه بودی
در این چون شد چگونه چند مانی
بدان تصریف بی‌چون شو كه بودی
نه گاوی كه كشی بیگار گردون
بر آن بالای گردون شو كه بودی
در این كاهش چو بیماران دقی
به عمر روزافزون شو كه بودی
زبون طب افلاطون چه باشی
فلاطون فلاطون شو كه بودی
ایم هو كی اسیرانه چه باشی
همان سلطان و بارون شو كه بودی
اگر رویین تنی جسم آفت توست
همان جان فریدون شو كه بودی
همان اقبال و دولت بین كه دیدی
همان بخت همایون شو كه بودی
رها كن نظم كردن درها را
به دریا در مكنون شو كه بودی

آتشاسیراقبالبختدولتسلطانصحرافریدونهامونهستیگردون


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید