غزل شماره ۲۶۱۱

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
جانا تو بگو رمزی از آتش همراهی
من دم نزنم زیرا دم می‌نزند ماهی
بر خیمه این گردون تو دوش قنق بودی
مه سجده همی‌كردت ای ایبك خرگاهی
خورشید ز تو گشته صاحب كله گردون
وز بخشش تو دیده این ماه سما ماهی
كی هر دو یكی گردد تو آتش و من روغن
وین قسمت چو آمد تو یوسف و من چاهی
هر چند كه این جوشم از آتش تو باشد
من بنده آن خلعت گر رانی و گر خواهی
این دانش من گشته بر دانش تو پرده
فریاد من مسكین از دانش و آگاهی
گه از می و از شاهد گویم مثل لطفش
وین هر دو كجا گنجد در وحدت اللهی
شمس الحق تبریزی صبحی كه تو خندانی
كی شب بودش در پی یا زحمت بی‌گاهی

آتشتبریزخندانخورشیددانشدیدهشاهدصاحبصبحفریادلطفگردون


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید