غزل شماره ۲۴۱۴

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
ز لقمه‌ای كه بشد دیده تو را پرده
مخور تو بیش كه ضایع كنی سراپرده
حیات خویش در آن لقمه گر چه پنداری
ضمیر را سبل است آن و دیده را پرده
چرا مكن تو در این جا مگو چرا نكنم
كه چشم جان را گشته است این چرا پرده
طلسم تن كه ز هر زهر شهد بنموده‌ست
عروس پرده نموده‌ست مر تو را پرده
چو لقمه را ببریدی خیال پیش آید
خیال‌هاست شده بر در صفا پرده
خیال طبع به روی خیال روح آید
ز عقل نعره برآید كه جان فزا پرده
دلا جدا شو از این پرده‌های گوناگون
هلا كه تا نكند مر تو را جدا پرده

حیاتخیالدیدهعقلچشم


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید