غزل شماره ۲۳۳۹

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
ایا گم گشتگان راه و بیراه
شما را باز می‌خواند شهنشاه
همی‌گوید شهنشه كان مایید
صلا ای شهره سرهنگان به درگاه
به درگاه خدای حی قیوم
دعا كردن نكو باشد سحرگاه
بپیوندید پیوند قدیمی
چو هی چفسیده بر دامان الله
چو یوسف با عزیز مصر باشید
برون آیید از زندان و از چاه
دلا بی‌گاه شد بازآ به خانه
كه ترك آید شبانگه سوی خرگاه
صلا اكنون میان بسته‌ست ساقی
صلا كز مهر سرمست است دلخواه
به مقناطیس آید آخر آهن
به سوی كهربا آید یقین كاه
كنون درهای گردون برگشادند
كه عاجز شد فلك از ناله و آه
بیا سجده كنان چون سایه‌ای دوست
كه بر منبر برآمد امشب آن ماه
مثال صورتی پوشیده گر چه
منزه بود از امثال و اشباه
چو گنج جان به كنج خانه آمد
به گردش می‌تنیدم همچو جولاه
خمش كن تا كه قلماشیت گویم
ولكن لا تطالبنی بمعناه
ولیك آن به كه آن هم شیر گوید
كجا اشكار شیر و صید روباه

امانخدادعادوستساقیسایهسحرشبانقلممستگردونیقین


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید