غزل شماره ۲۲۴۲

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
تا كه درآمد به باغ چهره گلنار تو
اه كه چه سوز افكند در دل گل نار تو
دود دل لاله‌ها ز آتش جان رنگ تو
پشت بنفشه به خم از كشش بار تو
غنچه گلزار جان روی تو را یاد كرد
چشم چه خوش برگشاد بر هوس خار تو
سوسن تیغی كشید خون سمن را بریخت
تیغ به سوسن كی داد نرگس خون خوار تو
بر مثل زاهدان جمله چمن خشك بود
مستك و سرسبز شد از لب خمار تو
از سر مستی عشق گفتم یار منی
ور نه جز احول كی دید در دو جهان یار تو
بر دل من خط توست مهر الست و بلی
منكر آن خط مشو نك خط و اقرار تو
گوشت كجا ماند و پوست در تن آن كس كه او
رفت نمكسودوار سوی نمكسار تو
دامن تو دل گرفت دامن دل تن گرفت
های از این كش مكش‌های از این كار تو
خسرو جان شمس دین مفخر تبریزیان
در دل تن عشق دل در دل دلدار تو

آتشبنفشهتبریزتیغجهانخسروخماردامنسمنسوسنعشقغنچهلالهمستنرگسهوسچشمچمنچهرهگلزار


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید