غزل شماره ۲۲۰۰

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
ای صبا بادی كه داری در سر از یاری بگو
گر نگویی با كسی با عاشقان باری بگو
قصه كن در گوش ما گر دیگران محرم نیند
با دل پرخون ما پیغام دلداری بگو
آن مسیح حسن را دانم كه می‌دانی كجاست
با كسی كز عشق دارد بسته زناری بگو
بانگ برزن عاشقی را كو به گل مشغول شد
گو كه شرمت باد از آن رخ ترك گلزاری بگو
ای صبا خوش آمدی چون بازگردی سوی دوست
حال من دزدیده اندر گوش عیاری بگو
سوسنی با صد زبان گر حال من با او بگفت
تو چو نرگس بی‌زبان از چشم اسراری بگو
با چنان غیرت كه جان دارد بگفتم پیش خلق
شمس تبریزی بگویم گفت جان آری بگو

اسرارتبریزدوستدیدهسوسنصباعاشقعشقمحرممسیحنرگسپیغامچشمگلزار


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید