ای دل ز شاه حوران یا قبله صبوران
كن شكر با شكوران تو فتنه را مشوران
من مرد فتنه جویم من ترك این نگویم
من دست از او نشویم تو فتنه را مشوران
سرخیل بیدلانم استاد منبلانم
من عاشق فلانم تو فتنه را مشوران
از من مپرس چونم میبین كه غرق خونم
این هم نهام فزونم تو فتنه را مشوران
من رستمم و روحم طوفان قوم نوحم
سرمست آن صبوحم تو فتنه را مشوران
تو نقش را نخوانی زیرا در این جهانی
تا این قدر بدانی تو فتنه را مشوران