غزل شماره ۱۹۴۲

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
من ز گوش او بدزدم حلقه دیگر نهان
تا نداند چشم دشمن ور بداند گو بدان
بر رخم خطی نبشت و من نهان می داشتم
زین سپس پنهان ندارم هر كی خواند گو بخوان
طوق زر عشق او هم لایق این گردن است
بشكند از طوق عشقش گردن گردن كشان
كوس محمودی همه بر اشتر محمود باد
بار دل هم دل كشد محرم كجا باشد زبان
آینه آهن دلی باید كه تا زخمش كشد
زخم آیینه نباشد درخور آیینه دان
لیك روی دوست بینی بی‌خبر باشی ز زخم
چون زنان مصر بیخود در جمال یوسفان
صد هزاران حسن یوسف در جمال روی كیست
شمس تبریزی ما آن خوش نشین خوش نشان

آینهتبریزحلقهدوستعشقمحرممحمودپنهانچشمگردن


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید