غزل شماره ۱۷۵۴

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
آتشی از تو در دهان دارم
لیك صد مهر بر زبان دارم
دو جهان را كند یكی لقمه
شعله‌هایی كه در نهان دارم
گر جهان جملگی فنا گردد
بی‌جهان ملك صد جهان دارم
كاروان‌ها كه بار آن شكر است
من ز مصر عدم روان دارم
من ز مستی عشق بی‌خبرم
كه از آن سود یا زیان دارم
چشم تن بود درفشان از عشق
تا كنون جان درفشان دارم
بند خانه نیم كه چون عیسی
خانه بر چارم آسمان دارم
شكر آن را كه جان دهد تن را
گر بشد جان جان جان دارم
آنچ داده‌ست شمس تبریزی
ز من آن جو كه من همان دارم

آتشآسمانتبریزجهاندهانعشقمستچشم


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید