غزل شماره ۱۷۲۰

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
بار دگر ذره وار رقص كنان آمدیم
زان سوی گردون عشق چرخ زنان آمدیم
بر سر میدان عشق چونك یكی گو شدیم
گه به كران تاختیم گه به میان آمدیم
عشق نیاز آورد گر تو چنانی رواست
ما چو از آن سوتریم ما نه چنان آمدیم
خواجه مجلس تویی مجلسیان حاضرند
آب چو آتش بیار ما نه بنان آمدیم
شكر كه ناداشت وار از سبب زخم تو
چون كه به جان آمدیم زود به جان آمدیم
شمس حق این عشق تو تشنه خون من است
تیغ و كفن در بغل بهر همان آمدیم
جز نمكت نشكند شورش تبریز را
فخر زمین در غمت شور زمان آمدیم

آتشتبریزتیغرقصزمینعشقگردون


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید